قدح لاله

می‌کشیم از قدح لاله شرابی موهوم
چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم
حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما
بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم

طبقه بندی موضوعی

الفبای رابطه‌ها

شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۲۸ ق.ظ

کارگاه مهارت‌های زندگی...

 حدود 10 الی 12 نفر دورتادور کلاس نشسته بودیم...

استاد شروع کرد به آموزش اولین مهارت زندگی...

استاد گفت: «در این جمعی که نشستید خوب به هم نگاه کنید و در ذهن خود یک نفر را به عنوان فرد "الف" و یک نفر را به عنوان فرد "ب" در نظر بگیرید». همه این کار رو کردیم...

استاد گفت: «حالا بایستید و شروع به حرکت کنید طوری که نزدیک ترین فاصله رو به فرد "الف" داشته باشید».

همه شروع کردیم به حرکت ...

من میخواستم نزدیک ترین فاصله رو به فرد "الف" داشته باشم ولی "الف" من هم یک "الف" برای خودش داشت که به سمت اون حرکت می‌کرد.

بعد از کمی حرکت استاد دستور توقف را داد. از همه پرسید که آیا از وضیعتی که داری راضی هستی یا نه؟ هر کس یه جوابی داد بعضی ها اصلا راضی نبودند چون هرچقدر می‌خواستند به سمت "الف"شون نزدیک بشن موفق نمی‌شدند بعضی ها هم از بخت خوبشون فرد "الف" اون کسی بودند که به عنوان "الف" انتخابشون کرده بود و در کمترین زمان هر دو به هدف خودشون رسیدند.

بازی ادامه پیدا کرد حالا باید طوری حرکت می‌کردیم که از فرد "ب" بیشترین فاصله رو داشته باشیم. در مرحله سوم هم باید طوری حرکت می‌کردیم که هم به "الف" کمترین فاصله و هم از "ب" بیشترین فاصله رو داشته باشیم.

توی این بازی اونایی موفق‌تر بودند که "الف" و "ب" هاشون رو درست انتخاب کرده بودند. و چقدر بد می‌شد وقتی که کسی رو به عنوان "الف" انتخاب کرده باشی که اون شخص تو رو به عنوان "ب" خودش انتخاب کرده بود. اتفاق جالبی که برای من افتاد این بود که فرد "ب" من "الف" فرد "الف"م بود و من هر کاری می‌کردم نمی‌تونستم از "ب" فاصله بگیرم و به "الف" نزدیک بشم.

بازی جالبی بود کلی حرف توش بود الان که 7 سال از اون تجربه گذشته می‌بینم زندگی یعنی حرکت یعنی انتخاب "الف" و "ب"هایی که می‌خواهیم یا نمی‌خواهیم بهشون نزدیک بشیم. اتفاق تلخی که ممکنه تو این بازی بیفته اینکه بعد از کلی تلاش برای نزدیک شدن به فرد "الف" وقتی به هدف خودت می‌رسی متوجه می‌شی که اون فرد دقیقا اون کسی هست که تو باید اون رو تو لیست افراد "ب" قرار می‌دادی. الان من برای چندمین بار به این مرحله از بازی رسیدم. بهت همه وجودم رو فرا گرفته و همه اعتمادم رو از دست دادم. توی این آشفته بازار حرکت ها، تو جای خودم میخکوب شدم و توان حرکت ندارم. نمیدونم کی باید "الف" من باشه و کی "ب" من؟ اکثر آدما نقابی دارن که نمیشه درست تشخیصشون داد. احساس می‌کنم باید همین جا متوقف بشم احساس بدی دارم که می‌خوام همه تو لیست افراد "ب" باشن تا مگر خلافش ثابت بشه.

در این بین خدارو شکر میکنم اشتباه نکردم در مورد اون کسی که به عنوان اصلی ترین "الف" برای خودم در نظر گرفتم، اون کسی که بهترین دوست و شریک زندگیم هست.  

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۲۸
فاطمه لطفی آذر

نظرات  (۳)

۲۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۸:۳۶ قاسم صفایی نژاد
بهترین «الف» زندگی و اصلی‌ترین اون باید همیشه «خدا» باشه. خودش گفته اگه یه قدم به سمتش برداریم، 10 قدم به سمتمون میاد... چه لذتی بالاتر از این؟ و اصلا چه «الف» و چه «ب»یی مقابل این «الف» قابلیت عرض اندام دارند؟
امیدوارم عاقبت بخیر بشی
سلام
بله ب نظر منم بهترین "الف"زندگی خداست اگه درست انتخاب بشه و همین باشه وقتی تلاش کنیم بهش نزدیک شیم هیچ وقت دور نمیشه.
انشالله ک با یاری خداوند همه "الف"های زندگیت درست انتخاب بشن .
التماس دعا
پاسخ:
سلام خانوم خوبی؟
خوشحالم کردی به وبلاگم سرزدی.
موفق باشی

خیلی متنی که نوشتی عالی بود باب دل من و از جنس حرفهای دل من

من بارها و بارها به این بلا مبتلا شدم.........

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی