قدح لاله

می‌کشیم از قدح لاله شرابی موهوم
چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم
حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما
بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم

طبقه بندی موضوعی

 جهت‌یابی امیال فطری

امیال فطری، اصیل‌ترین نیروهایی هستند که دست آفرینش در نهاد آدمی به ودیعت نهاده است تا به اقتضای آن‌ها به حرکت و جنبش و تلاش و کوشش بپردازد و با استفاده از نیروهای طبیعی و اکتسابی و امکانات خارجی، مسیر خود را به سوی کمال و سعادت بپیماید. پس جهت یا جهاتی که این امیال مشخص می‌سازند، می‌تواند هم‌چون عقربه‌ی قطب‌نما ما را به هدف و مسیر نهایی آن‌ها رهنمون گردد.

در انسان امیال مختلف از جمله میل فطری برای دانستن و آگاه شدن و احاطه یافتن بر حقایق هستی، میل به قدرت و توانایی بر انجام کار و تصرف در موجودات و میل به جذب و انجذاب و پیوستن وجودی و ادارکی  وجود دارد. در ادامه به مظاهر و مراتب این امیال اشاره می شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۲ ، ۰۸:۵۷
فاطمه لطفی آذر

 

ویژه‌نامه «له و علیه سازش» با موضوع سبک‌زندگی انقلابی و جهادی، ویژه اردوهای راهیان نور دانشجویی توسط هفته نامه «پی نوشت» و به صاحب امتیازی مرکز طبع و نشر «فرهنگ آرا» منتشر شد. در این ویژه‌نامه موضوعات و محورهایی از الزامات سبک زندگی یک جوان انقلابی نسل سه و چهار با پرداختی متفاوت مورد بررسی قرار گرفته است.

ویژه‌نامه له و علیه سازش در میان کاروان‌های دانشجویی اردوهای راهیان نور توزیع می‌شود. در طلیعه این ویژه‌نامه آمده است:

«سخن گفتن از انقلابی‌گری، عدالت‌طلبی و آرمان‌خواهی دشوار است. کاری نداریم با آن‌هایی که دارند نان می‌خورند از گفتن از انقلاب و عدالت یا شعر سرودن برای آرمان‌ها.. کاری نداریم با کسانی که بازیگری می‌کنند برای این نقش‌ها.. کاری نداریم با.. بگذریم.. ما، ته مانده‌های نسل سوم و نوبرانه‌های نسل چهارم، قرار است کمی راجع به خودمان سخن بگوییم.. راجع به خودمان و تکلیفمان با همین دو سه کلمه ساده: انقلاب، عدالت، آرمان..

مشهد امامزادگان عشق بی‌گمان آوردگاه شایسته‌ای است برای این محاسبه..»



این ویژه نامه را می‌توانید از اینجا با حجم 16 مگابایت و اینجا با حجم 4 مگابایت دریافت نمایید.


 




۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۰۷
فاطمه لطفی آذر

 

به تازگی خواندن کتاب "خودشناسی برای خودسازی" از آیت‌الله مصباح یزدی رو شروع کردم. از ابتدا تصور خوبی از مباحثی که قرار است در کتاب مطرح شود نداشتم و فکر میکردم به سرعت حوصله‌ام رو سر ببره و نیمه رهاش کنم. اما با شروع فصل اول  کاملا نظرم تغییر کرد و همین شروع خوب انگیزه‌ای به من داد تا انتها این کتاب رو بخونم و به نظرم بسیار مفید بود و تصمیم گرفتم خلاصه بسیار کوتاهی از هر فصلی که تمام میکنم در وبلاگ قرار بدم تا دوستان هم با مباحث آشنا شده و در صورت نیاز شروع به خواندن مطالب بطور کامل کنند.

با توکل بر خدا و به امید استفاده هرچه بیشتر از این مباحث خلاصه فصل اول با نام "کمال" رو در این پست برای علاقه‌مندان قرار دادم.

 

کمال

کمال صفتی وجودی است که موجود به آن متصف می‌شود، ولی هنگامی که یک امر وجودی را با اشیای مختلف می‌سنجیم، می‌بینیم نسبت به بعضی کمال و نسبت به بعضی دیگر،‌ نه‌تنها کمال نیست، بلکه احیانا موجب نقص و کاهش ارزش وجودی آن می‌باشد. نیز برخی دیگر، اساسا استعداد واجد شدن پاره‌ای از کمالات را ندارند؛ مثلا شیرین شدن برای بعضی از میوه ها، مانند گلابی و خربزه کمال است و برعکس، کمال برخی دیگر از میوه‌ها در ترش بودن یا داشتن مزه‌ای دیگر است.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۵۷
فاطمه لطفی آذر

 

آدم بزرگ‌ها عاشق عدد و رقم‌اند. وقتی با اونا از یه دوست تازه حرف بزنی هیچ‌وقت ازتون راجع به چیزهای اساسی سوال نمی‌کنند هیچ‌وقت نمی‌پرسن آهنگ صداش چطوره؟ چه بازی‌هایی دوست داره؟ پروانه جمع میکنه یا نه؟ می‌پرسن چند سالشه؟ چندتا برادر داره؟ وزنش چقدره؟ پدرش چقدر حقوق میگیره؟ و تازه بعد از این سوالات است که خیال میکنن طرف رو شناختن.

 

وقتی به آدم بزرگا بگی یه خونه قشنگ دیدم از آجر قرمز که جلو پنجره‌هاش غرق گل شمعدونی و بومش پر از کبوتر بود، محاله بتونن مجسمش کنن. باید حتما بهشون گفت یه خونه چند میلیون تومنی دیدم تا صداشون بلند بشه: وااااای چه قشنگ!!!

 

یا مثلا بهشون بگی که دلیل وجود امیر کوچولو اینکه تو دل برو بود، میخندید و دلش یه بره میخواست و بره خواستن خودش بهترین دلیل وجود داشتن هر کسیه، شونه بالا میندازن و باهاتون عین یه بچه رفتار می‌کنند. اما اگر بهشون بگید سیاره ای که ازش اومده بود اخترک ب612 است، بی‌معطلی قبول می‌کنند و دیگه هزارجور چیز ازتون نمی‌پرسن.

 

اینجورین دیگه نباید ازشون دلخور شد. بچه‌ها باید نسبت به آدم بزرگ‌ها گذشت داشته باشن.

 

گزیده‌ای از داستان شازده کوچولو

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۱ ، ۱۴:۱۵
فاطمه لطفی آذر

رمضان ماه میهمانی خدا آمد. همه به میهمانی با شکوه خداوند دعوت شدیم. همه غیر از شیطان

همیشه از بچگی هر زمان که کار خطایی میکردیم میگفتیم شیطون گولم زد و الا من بچه خوبی هستم. با این تو جیه بزرگ شدیم. هر چقدر که بزرگ شدیم انگار گناهانمون هم با ما بزرگ و بزرگتر شدن.

خوب که فکر میکنم میبینم بعضی وقتا گناهانمون بزرگتر از خودمون شدن. اره هر چی فکر میکنم میبینم جور در نمیاد...

منو فلان کار زشت ؟؟؟!!!

ولی واقعیت داره، من اون کارهای زشت رو انجام دادم، ولی شیطون گولم زد به خدا من انقدرها هم آدم بدی نیستم. یعنی من این همه بد شدم و خودم خبر ندارم؟؟؟؟؟؟

خدای من، تو که شاهدی تو که میدونی من چقدر از انجام دادن کارهای زشتم پشیمونم.

خدایا تو باور میکنی که شیطون گولم زد؟ 

اره مطمئنم که تو باور میکنی و همین برام بسته.

خدایا، پامو گذاشتم تو ماه مهمونی تو، شنیدم تو این مهمونی شیطون رو راه ندادی، خدا مرسی که انقدر مهربونی مرسی که انقدر فرصت میدی تا بتونم خودم رو نشون بدم. تو دست و پای شیطون رو ببند، فقط یک ماه به من فرصت بده تا بهت نشون بدم که من انقدر ها هم بنده بدی نیستم. 

چرا خودمو گول میزنم. . .

خدایا کمکم کن به خودم ثابت کنم که هنوز آدم بدی نشدم. کمک کن به خودم ثابت کنم که میتونم بنده خوب تو باشم و تو کمکم میکنی.

الهی آمین

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۱ ، ۱۳:۴۲
فاطمه لطفی آذر

بعد از عشق بین خدا و بنده پاکترین عشقی که روی زمین وجود داره عشق بین مادر و فرزنده. یادمه این جمله رو یکی از معلمان دوران ابتداییم میگفت. 

تو این دنیا برای بدست آوردن هر چیز با ارزشی باید بهاش رو بپردازی. در رابطه عشق بین مادر و فرزند مادر بهایی چند برابر حاضر پرداخت کنه و این کار رو هم میکنه. اون عشق خودش رو از همون اول ثابت میکنه و بهاش رو هرچقدر سنگین از جون خودش میپردازه بدون هیچ چشمداشتی. فقط میخواد که بچش همیشه در کنارش باشه چون انقدر عاشقه که دوری بچش رو نمیتونه تحمل کنه .

 

آدم وقتی که پیر شد دیگه رفته

اگر خورد و خمیر شد دیگه رفته     

به پیری بگو پیری دست نگه دار

باهات گفتگو دارم باهات بگومگو دارم

 

داشتم یه مستند در باره خانه سالمندان میدیدم  این شعر رو یکی از مادران پیر با صدای شکسته ولی نازنینش میخوند. همه مادران بدون اینکه هیچ شکایتی از وضعیتشون داشته باشن یا از فرزندانشون که چرا اون ها رو به خانه سالمندان فرستادند، فقط میگفتن: "دلم برای بچه هام تنگ شده کاشکی بیان و ببینمشون و خبری ازشون داشته باشم، بتونم حرف دلم رو بهشون بگم. "

خب مادر یعنی همین ...

چند وقته که این فکر بدجوری ذهنم رو مشغول کرده که فرزند چجوری باید بهای عشقش به مادر رو بپردازه؟ اصلا این عشق چه بهایی داره؟ 

خدایا! هیچ فرزندی رو شرمنده مادر و پدرش نکن.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۱ ، ۰۹:۳۲
فاطمه لطفی آذر

 

السلام علی آل یاسین

روز میلاد مهدی موعود (عج) را به همه تبریک میگم.

محض متبرک کردن وبلاگم این روز رو برای شروع انتخاب کردم تا در جهت بیان دیدگاه‌های شخصی و ایجاد فرصتی برای نقد و ارزیابی آن تلاش کنم. باشد که در راه رسیدن به حقیقت، حضرتش عنایتی بفرمایند.

 

تقدیم به پیشگاه حضرت صاحب الزمان (عج):

 

باید برای دیدن تو «مهزیار» شد
یعنی گذشت از همگان محض یارها
شبها بدون آمدنت صبح می‌شود
برگرد ای توسل شب زنده دارها
این دستها به لطف تو ظرف گدایی اند
یا «ایها العزیز» تمام ندارها
 
 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۱ ، ۱۷:۳۹
فاطمه لطفی آذر